متولد ماه مهر - استان تهران
مهتاب، دختر دانشجويی كه در رشته جامعه شناسی تحصيل می كند با پدر مستبد، مادر و برادر كوچكترش زندگی می كند. او كه دلباخته دانيال همكلاسی اش است ماجرا را به مادرش می گويد و از او می خواهد كه جريان را به پدرش اطلاع دهد تا دانيال به خواستگاری اش بيايد. در دانشگاه، مهتاب به دانيال می گويد كه پدرش می خواهد او را ببيند. مسأله جداسازی دختران از پسران در دانشگاه با بيانيه ای كه تنی چند از دانشجويان در ديوار سالن دانشگاه نصب كرده اند حالت بحرانی و جدی به خود می گيرد. در زير اين بيانيه امضا و نام دانيال هم به چشم می خورد. دوستان مهتاب ماجرا را به او می گويند و دانيال اعتراف می كند كه امضای او در زير بيانيه جعلی است و به همين دليل با امضاكنندگان بيانيه درگيری لفظی پيدا می كند. دوستان مهتاب از او می خواهند كه از نفوذ پدرش كه جزو هيأت امنای دانشگاه است استفاده كند و از او بخواهد كه با اين طرح مخالفت كند...