HonaredefaView

X
توضیحی کوتاه درباره اثر :

در یکی از بمباران‌های جنوب کشور در جریان جنگ ایران و عراق، پسرکی به نام «باشو» که ویرانی خانه و خانواده خود را به‌چشم دیده، خود را به کامیونی در حالِ کوچ می‌اندازد و در آن خوابش می‌برد و زمانی که چشم می‌گشاید، کامیون به شمال کشور رسیده است. او از ترس انفجارهایی که برای عملیات راه‌سازی است، می‌گریزد و در آن سوی جنگل، به مزرعه زنی به نام «نایی‌جان» می‌رسد که با دو فرزندش و در غیاب شوهری که برای کسب درآمد به سفر رفته، زندگی و کار می‌کنند. نایی‌جان به باشو نان و آب می‌دهد و می‌کوشد بداند کیست و زبان او را بفهمد. اما زبان پسرک جنوبی برای او قابل فهم نیست؛ همچنان که باشو هم نمی‌تواند زبان محلی او را دریابد. باشو در عوضِ محبتهای نایی‌جان می‌کوشد به او در کارها کمک کند و تصور می‌کند این خواستِ شویِ در سفرِ نایی‌جان هم هست؛ غافل از آن که شوهر نایی‌جان با حضور او که غریبه‌ای بیش نیست، در خانه‌شان مخالف است. باشو با کشف این موضوع، از خانه می‌رود ولی نایی‌جان او را زیر باران می‌یابد و با کتک بازمی‌آورد. کمی بعد، نایی‌جان بیمار می‌شود و باشو به‌جای او، خانه را می‌گرداند و چون از بهبود نایی‌جان نگران است، برای او به شیوه  جنوبی خودش، تشت می‌زند. نایی‌جان در نامه‌ای به شوهرش می‌گوید باشو را به جای پسر پذیرفته و نان او را از غذای خود خواهد داد. روزی سرانجام شوهر بازمی‌گردد و باشو با او روبرو می‌شود. پدر که دست راستش را در سفر از دست داده، می‌پذیرد که باشو به جای دست او باشد و همه  خانواده یک‌صدا می‌روند که جانورانِ مزاحم محصول را برانند.

چند رسانه ای
  • عدنان غفراويان در نمایی از فیلم «باشو غریبه کوچک»
    عدنان غفراويان در نمایی از فیلم «باشو غریبه کوچک»
  • عدنان غفراويان در نمایی از فیلم «باشو غریبه کوچک»
    عدنان غفراويان در نمایی از فیلم «باشو غریبه کوچک»
  • سوسن تسلیمی در نمایی از فیلم « باشو غریبه کوچک»
    سوسن تسلیمی در نمایی از فیلم « باشو غریبه کوچک»