منوی مدیریت محصول

كالي، دختری از اهالي شهر حلبچه، در شب عروسی منتظر بازگشت پدرش (كاك صديق) است. پدر يك مبارز كرد است كه پس از سال ها دوری، براي شركت در عروسی دخترش قرار است به شهر برگردد. او همان شب در حالي كه از دور شاهد جشن عروسی دخترش است، به دست عوامل حزب بعث كشته می شود. مأموران دولتی به مجلس عروسی حمله می كنند و داماد را كه جوانی به نام محمد است دستگير كرده و به نقطه نامعلومی می برند. كالي به جستجوی همسرش به همه جا سر می زند و در شهر سليمانيه گور پدر را پيدا می كند. نيروهای ارتش عراق در همان منطقه، با مقاومت و قيام مردم روبرو می شوند و از طرف ديگر مورد هجوم نيروهای ايرانی قرار گرفته و به ناچار عقب نشينی می كنند ضمن فرار مردم شهر را هدف بمب هاي شيميايی قرار می دهند. كالی با گروهی ديگر به ايران پناهنده می شود. و در خاك ايران همسرش محمد را در ميان نيروهای مبارز كرد پيدا می كند.